وبلاگ :
صبر و سكوت
يادداشت :
تقديم...
نظرات :
0
خصوصي ،
1
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
علي بابايي
چون منصور حلاج را بردند تا بر دار كشند،يكي از يارانش گريان ومويان پرسيد عشق چيست؟منصور لبخندي زد وگفت:امروز بين،فردا بين،وباز پسين فردا بين...پس در آن روزش بكشتندوديگر روزش بسوختند وروز سوم خاكسترش بر باد دادند